شهادت امام رضا علیه السلام
چقدر امشب دلم حرم می خواهد. دلم می خواهد سر به ضریحت بگذارم… یا نه! کمی دورتر … از صحن انقلاب، روبروی گنبد طلایت سلام دهم… از کنار پنجره فولاد … یا کمی دورتر… از صحن جامع رضوی… از خیابان منتهی به حرم… اصلا از همینجایی که هستم…
آقا جان! دلم هوای تو را دارد و مگر نمی گویند: بعد منزل نبود در سفر روحانی… با پای دلم راهی می شوم. پا به حرم می گذارم. چقدر به این کبوترها غبطه می خورم. دور حرمت می گردند… آب و دانشان با توست… جایی نمی روند… اگر رفتند، باز به همین جا برمی گردند.
امام رضا! امام مهربانی های بی حساب! ای رئوف ترین. این همه کرم و رأفت، ما را پابند خانه ات کرده است. حتی اگر تحویلمان نمی گرفتی، باز هم در این خانه، زدن داشت؛ چه برسد به اینکه دریای کرم و رحمت و مهربانی هستی. چه برسد به اینکه لمس می کنیم مهربانی هایت را آقا…
ببین ما را پابند خودت کرده ای! خوب کرده ای آقا! مگر ما به جز شما که را داریم؟!
و اما امشب!
امشب شام غریبان است… امشب نور دیده ات امام جواد، در عزایت به سوگ نشسته است. ما در غم خود شریک کن آقا…
شهادت امام رضا علیه السلام
در مورد چگونگی شهادت امام رضا (ع)، دو روایت آمده است:
آب انار مسموم
عبد اللَّه بن بشیر نقل میکند: روزی مأمون مرا خواست و چیزى شبیه به تمر هندى به من داد و گفت: «این را با دو دست خود خوب بمال و ورز بده»، من نیز چنان كردم. سپس برخاست و مرا تنها گذاشت و نزد حضرت رضا (علیه السّلام) رفت و گفت: «حال شما چگونه است؟»، فرمود: «امیدوارم امروز بهتر شوم»، مأمون گفت: «من نیز بحمداللَّه امروز خوبم»، سپس مامون پرسید: «آیا امروز پرستاران و خدمتگزاران خدمت شما رسیده اند؟» حضرت فرمود: «نه»، مأمون قیافهای خشمناک به خود گرفت و بر سر خادمان خود فریاد زد.
مأمون سپس گفت: «همین الآن آب انار را بگیر و بخور كه براى رفع این بیمارى چارهای جز خوردن آن نیست»، عبداللَّه بن بشیر میگوید: مأمون به من گفت: «براى ما انار بیاور»، من هم آوردم، بعد مأمون رو کرد به من و گفت: «با دست خود آن را فشار بده و آبش را بگیر» من هم این کار را کردم، و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت رضا (علیه السلام) خورانید و همان باعث شهادت حضرتش شد.
انگور آغشته به سَمّ
از محمد بن جَهْم نقل شده که امام رضا (علیه السلام) به انگور علاقهمند بود. زمانی که مأمون قصد قتل او را کرد، مقدارى انگور براى آن حضرت تهیه كردند و چند روز با سوزنهاى زهر آلود كه به کاریترین زهرها آلوده شده بودند حبههای آن را آلوده به سمّ کردند. آنگاه آنها را حضور امام رضا (علیه السلام) آوردند. حضرت رضا (علیه السلام) پس از تناول انگور زهر آلود رنجور شده و بدین وسیله به شهادت رسید.
اباصلت هروی میگوید: وقتی مأمون از محضر امام (علیه السلام) خارج شد من داخل شدم. همین که حضرت مرا دید به من فرمود: «یَا أَبَا الصَّلْتِ قَدْ فَعَلُوهَا»، اباصلت! بالاخره کارخودشان را کردند…