فاطمیه فصل بیعت با علی است
باز باران بی صدا می بارد و آرام آرام، بغض آسمان را روی شانه های زمین جاری می کند.
آه از این شهری که در خواب فرو رفته است. آه از این کوچه های بی تفاوت از عبور…
همه در خوابند و کسی صدای بغض علی را نمی شنود… توان مولا رفته است… تمام مولا…
و حالا او مانده و جای خالی زندگی اش..
کاش کسی بود و بر سر این شهر خواب زده فریاد می زد: مدافع حریم ولایت را بی جرم و گناه کشتند… از علی، نعم العونش را گرفتند…
مولایمان غریب و تنها شده… کوه اگر بود از غمش می پاشید…
ای به فدای شانه های بیقرارت آقا… تکان که می خورند، دل زینب می لرزد.
ای غریب شهر یثرب، که نه! ای غریب دوران… ای دل شکسته سلام های بی جواب…
بغض آسمان با بغض تو هم صدا شده… روزگاریست که این بغض، علویان را پیوند می زند با منظومه مظلومیت زهرا…
و فاطمیه زمان بیعت است. بیعت با امام زمان و ماندن پای این بیعت… همان گونه که زهرا ایستاد… تا آخرین توانش…