قصه دلبری
کتاب «قصه دلبری»، داستان زندگی عاشقانه شهید مدافع حرم، محمد حسین محمدخانی است که به نقل از همسر این شهید بزرگوار و به قلم محمد علی جعفری و انتشارات روایت فتح، در ۱۸۴ صفحه به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب آمده: «از تیپش خوشم نمی آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار. در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه اش، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ. وقتی راه می رفت، کفش هایش را روی زمین می کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد.
از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می دیدمش. به دوستانم می گفتم: «این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهۀ شصت پیاده شده و همون جا مونده!»
چاپ اول کتاب قصه دلبری در سال ۱۳۹۶ راهی بازار نشر شد که مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت. این کتاب مخاطب را غافلگیر خواهد کرد؛ چه آن هایی که شهید محمدخانی را می شناخته اند؛ چه آن ها که او را نمی شناختند!
در واقع این کتاب روایت عاشقانه 5 سال زندگی مشترک شهید محمدخانی است.
محمدحسین محمدخانی متولد ۱۳۶۴ تهران است که در جریان دفاع از حریم آل الله در تاریخ ۹۴/۸/۱۶ در حلب سوریه به فیض شهادت نائل آمد.
جالب است بدانید که خود شهید محمدخانی پیش از شهادتش به همسرش گفته بوده «وقتی شهید شدم خاطراتم را در قالب «نیمه پنهان ماه» انتشارات روایت فتح چاپ کن» و به همین خاطر روی بعضی خاطرات تاکید داشته که همسرش تعریف کند و بعضی را نه.
نقطه بارز شهید محمدخانی “عاشقی” است. محمد حسین در هر عرصه ایی که وارد میشد عاشقانه عمل می کرد و همین امر باعث شد تا روز به روز قیمتی تر بشود تا جایی که پیراهن شهادت بر قامتش نقش ببندد.
همسر شهید می گوید:
محمدحسین خیلی مهربان بود. آنقدر زیاد که گاهی خودم متعجب میماندم و میگفتم مگر میشود یک نفر اینقدر عاطفی باشد و مهر و محبت داشته باشد. توی خط که بود پیامهای قشنگی برایم میفرستاد. یک بار برایم نوشت:
گر چه با ساعت من
ثانیهای بیش نبود…
ساعتی را که کنار«ت» گذراندم،
خوش بود…