قدم سوم فیلمنامه نویسی : چگونه سمعی _ بصری روایت کنیم ؟

قدم سوم فیلمنامه نویسی : چگونه سمعی _ بصری روایت کنیم؟

با اینهمه ، موارد و امکاناتی که به آنها اشاره شد و دست فیلمنامه نویس را باز می گذارد توجیهی برای نیاموختن و تلاش نکردن ما جهت نمایشی نوشتن نیست . فیلمنامه نویس می بایست با تمامی سبکها و ابزارهای نگارش آشنا باشد تا نه بخاطر محدودیت و ناتوانی بلکه بر اساس آگاهی و علاقه دست به انتخاب بزند .

در ادامه ی تفاوت متن نمایشی و ادبی ، مثال ساده ای را شاهد می گیرم تا بحث مشخص تر شود . مثلا نویسنده رمان می تواند بنویسد : ” پوریا که تا به حال آب در دلش تکان نخورده بود … با رفتن برادرش در خود شکست ” !

حال تصور کنید که کارگردان و بازیگری قرار است ” در خود شکستن ” یا ” تکان نخوردن آب در دل ” را برای مخاطب به نمایش بگذارد . بدیهی است که در خود شکستن ، نمودها و ما به ازاهایی دارد که فیلمنامه نویس بدون درک و پرداخت داستانی و شخصیتی آن ، نمی تواند توقع داشته باشد که بازیگر آن را اجرا کند و مخاطب نیز این احوالات را متوجه شود و دریابد .

تمرین : اکنون با توجه به گام قبلی ، ماجرایی را که به چشم دیده اید با اغراق و تاکید بر جزئیات بنویسید . اگر این اتفاق برای خودتان روی داده نیز آن را از دید شخصی ناظر بر ماجرا بنویسید . توجه داشته باشید که هر گونه استفاده از : تشبیه ، تعبیر ، استعاره و تمامی صنایع ادبی در این مرحله و این متن قدغن و ممنوع است و شما می بایست تنها به نشانه های قابل دیدن و شنیدن بسنده کنید .

مثالی کوتاه :

” سکوت محض … دستگیره ی فلزی و رنگ و رو رفته ی قدیمی ، به آرامی پائین می آید و غژغژ تیز لولای در به گوش می رسد … لحظاتی بیش نمی گذرد که پسر جوان چاق و چله ای در آستانه ی در ظاهر می شود . با احتیاط به داخل و پشت سرش سرک می کشد و چند لحظه همانجا منتظر می ماند . پسری است با تی شرت نارنجی گشاد و شلوار جینی که سر زانوهایش گود افتاده . چند قطره عرق از پیشانی خیسش روی صورتش سرازیر می شود … پسر همانطور که نفسش را در سینه حبس کرده با پشت دست راستش می خواهد عرقش را پاک کند اما درست زمانی که دستش را بالا می آورد نگاهش به زخم سوخته ی روی ساعدش می افتد و مکث می کند . لبی می گزد و چشمهایش را می بندد . از پشت سرش صدای خشن مردی می آید که با عصبانیت هوار می کشد : ” چی شد نفله ؟! … مُردی ؟! ” … پسر با دستپاچگی نگاه دوباره ای به زخم دست سوخته اش می اندازد و با صدایی غمگین می گوید : ” فقط همین یکبار ” و وارد می شود . . .

توجه داشته باشید که به جزئیات ، زمانی اشاره کنید که برای بیانشان ضرورتی باشد و ترجیحا کارکردی در تصویر یا حرکتی در رویداد داشته باشند تا مخاطب خواندن آن را بی فایده و کسالت بار حس نکند . مثلا در سطور بالایی می توان به بسیاری از جزئیات اشاره کرد اما اگر جنبه ای افراطی بیابد و توصیفی زیاده از نیاز باشد تاثیری عکس هدف ما پیدا خواهد کرد .
نویسنده : محسن تهرانی

مطالب مرتبط :

قدم اول فیلمنامه نویسی : لطفا از بلاتکلیفی بیرون بیایید
قدم دوم فیلمنامه نویسی : هر چه می دانید فراموش کنید
قدم چهارم فیلمنامه نویسی: چگونه اجزاء داستان را بهتر بیابیم ؟
ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.