سینما و فراماسونری
درباره چگونگی پیدایی و چیستی جریان « فراماسونری » نگرش های مختلفی در میان فعالان این عرصه دیده می شود. گروهی با خوش بینیِ ساده لوحانه، این سازمان را مجموعه ای از صاحب نظران و مصلحان می دانند که قصد تعالی بشر را دارند. گروه دوم این جریان را سازمانی مخوف و جادویی معرفی می کنند که از سال های نخستین تاریخ بشر حضور داشته و در تمامی کنش های سیاسی و اجتماعی مؤثر بوده است و در دوران معاصر هم در تمامی ارگان ها و سازمان های مهم سیاسی حضور دارند. گروه سوم را می توان افرادی دانست که با مطالعه ی دقیق و تاریخی، به دنبال کشف حقایق در این باره و افسانه زدایی از این جریان هستند. آثار مکتوب و پژوهشی در این باره معمولاً حاصل تحقیق این گروه است.
تاریخچه ی مختصرِ ایجاد فراماسونری
پس از سقوط امپراتوری روم، بسیاری از شهرها از میان رفتند و یا به صورت دهکده هایی کوچک درآمدند و در نیمه ی دوم قرن یازدهم میلادی به تدریج، شهرهای جدیدی که معمولاً در اطراف یک کلیسا یا یک صومعه قرار داشتند، به وجود آمدند. ساکنان اصلی این شهرها، از راه بازرگانی و صنعت، ثروت مند شدند و برای خود اتحادیه هایی بر پا کردند که از جمله آنان می توان از « معماران » یا « ماسون ها » یاد کرد که هسته ی اصلی شهرها، یعنی کلیساها را ساخته بودند. « ماسون ها » از نظر مردم بسیار محترم و پر اهمیت بودند، به همین علت، معماران برای آن که بر اعتبار کار خود بیفزایند، آموختن این حرفه را به دیگران، ممنوع و رمز و راز آن را برای خود حفظ کردند.
این شهرها زیرنظر فئودال ها اداره می شدند و از هر گونه آزادی، بی بهره بودند. ظلم بیش از اندازه ی طبقه ی حاکم، سبب شد که اتحادیه های اصناف ( کمون ها ) علیه فئودال ها، مبارزه ای خونین را آغاز کنند که سرانجام به پیروزی « کمون ها » منجر شد و از آن پس هر صنفی به دنبال نام خود، کلمه ی « آزاد » را قید می کرد که معماران نیز از جمله آنان بودند و به این ترتیب در سال ۱۰۹۳ م، اتحادیه ی « فراماسون » یا « بنایان آزاد » شکل گرفت. هدف آنان از ایجاد مجامع بر سه محور قرار داشت: نخست تعلیم و تعلم فن معماری و تدریس هندسه؛ دوم حفظ مزایای صنفی و سوم حفظ اسرار و رموز فنی خود که اهمیت ویژه ای برای آن قائل بودند.
بنابراین فراماسونری در آن هنگام، سازمانی صنفی به شمار می آمد و هیچ گونه جنبه ی سیاسی واجتماعی نداشت. ابتدا محل تجمع و کلاس شاگردان، جای مشخصی نداشت؛ اما در اواسط قرن شانزدهم، مکان ویژه ای را برای این امر در نظر گرفتند و نام « لژ » بر آن نهادند. نخستین لژها در کشور آلمان تأسیس شدند و سپس از آن جا به کشورهای مختلف رفتند و گسترش یافتند تا آن که در سال ۱۷۱۷ م، انگلیسی ها رشته ی امور را به دست گرفتند و آن را از مسیر اصلی خود منحرف کردند. از همین زمان است که دوره ی دوم تاریخ فراماسونری که رنگ و ماهیت دیگری دارد، آغاز می شود.
محافل جدید ماسونی در اواخر قرن هیجدهم، رشد گسترده ای یافت؛ به گونه ای که در خود انگلستان بالغ بر یک هزار و ششصد لژ وجود داشت. از همین زمان است که سازمان فراماسونری جدید درصدد جعلِ تاریخی باستانی برای خود برآمدند و گفتند که اولین جمعیت ماسونی در عهد حضرت آدم (علیه السلام) تأسیس شده است. مؤسسان تشکیلات ماسونی در روسیه اظهار داشتند که « سنگ اول بنای فرقه ی ماسونی » در زمانی نهاده شد که سلیمان نبی (علیه السلام) ، بنای معبد معروف خود، موسوم به « هیکل سلیمان » را ایجاد کرد. « ژرژ الیدر » یکی از اعضای برجسته ماسونی در قرن نوزدهم عقیده داشت که بانی و مؤسس فراماسونری، حضرت موسی (علیه السلام) است. عده ای نیز آن را به « فیثاغورث » نسبت دادند و در اواخر قرن نوزدهم ادعا کردند که مانی ایرانی، بانی فراماسونری در جهان است.
با تعطیل کارهای ساختمانی و توسعه ی فن چاپ، رونق صنفی سازمان های « بنایان آزاد » از بین رفت؛ به گونه ای که در اوایل قرن هیجدهم، سه چهارم اعضای سازمان ها را اشراف و کارگردانان کلیساها تشکیل می دادند. تا ابتدای قرن بیستم، هنوز تنی چند از معماران قدیمی در لژهای فراماسونری عضویت داشتند؛ اما از آن جا که خود را بین گروه های اعیان و اشراف، بیگانه و حقیر می دیدند، این گونه محافل را ترک کردند و آن جا را به دست اعضای جدید سپردند. همین دوران بود که فراماسونری، جنبه ی علمی خود را از دست داد و مسائلی خرافی چون کیمیاگری و احضار ارواح، جایگزین آن شد و از آن پس، ورود داوطلبان به محافل ماسونی به صورت مرموز و پیچده ای درآمد.
لژهای ماسونی، سی و سه درجه دارند که سه رتبه ی نخستین از فراماسونری صنفی به یادگار مانده است؛ گر چه عملاً اعضای فراماسونری جدید چیزی از بنایی نمی دانند و سی رتبه ی دیگر را از خود ابداع کرده اند. هنگامی که عضو فراماسون، کارگاه های سی گانه را طی کرد به دوره ی پنجم یا « دیوان عالی » وارد می شود و پس از طی سه کارگاه آن، به عضویت دائمی « شورای عالی فراماسونری » درمی آید. طی همین مراحل است که علامات شناسایی رتبه ی اول تا سی و سوم آموزش داده می شود. « آندرسن » و « دزاگولیه » قانون اساسی فراماسونری را در سال ۱۷۲۳ م نوشتند که عملاً دین و مذهب را کنار گذاشت. با انتشار این قانون نامه، فریاد از مجامع دینی به ویژه در انگلستان برخاست.
حقیقت آن است که صهیونیست ها شالوده ی « فراماسونری جدید » را در قرن هیجدهم میلادی بنا نهادند و با اعتراف خود آنان، سازمان های فراماسونری را برای تضعیف ملت ها و تفوق بر ایشان ایجاد کردند. در پروتکل های یهود درباره ی « فراماسونری » آمده:
« ما در مقابل خود نقشه ای داریم که روی آن مسیر خطرناکی تعیین شده و با طی این مسیر خطرناک باید آثار چند قرنِ دیگران را منهدم سازیم. برای تهیه ی وسایلی که ما را به مقصود نایل سازند، باید از بی غیرتی و بی ثباتی افراد اجتماع و اطلاع نداشتن افراد از شرایط زندگی راحت و آسوده استفاده کرد… چه کسی می تواند یک قدرت مخفی را از بین ببرد؟ این قدرت مخفی، قدرت ماست. فراماسونری خارجی فقط به منظور مخفی نگاه داشتن نقشه های ماست و شعاع و طرز اجرای این قدرت مخفی و محل اجرای آن برای همیشه بر ملت ها پوشیده است ».
در ادامه جملات و گفتارهایی از جانب فراماسون ها در تبیین اهداف فراماسونری نقل می شود که منبع مناسبی برای بررسی و درک اهداف فراماسونری در جهان است.
حزب ماسونی نباید به یک دولت یا دو دولت اکتفا کند؛ بلکه تمام دولت های جهان را باید تحت آن درآورد. برای رسیدن به این هدف، نخست لازم است دین و علمای دین را که یگانه دشمن ما هستند، نابود کنیم. ( کنفرانس شرق اعظم، ۱۹۲۳ م ) حزب ماسونی در چند سال اخیر، نقش های مهم در سیاست اروپا بازی کرد. ( مجله ی الشرق الکبیر )
افراد این حزب نباید به هیچ دینی معتقد باشند. ( مذاکرات کنفرانس ماسونی فرانسوی، ۱۸۹۷ م )
یک ماسون، ممکن است وطن پرست شود؛ ولی به شرط آن که پیش از هر چیز، پای بند مقررات حزب ماسونی باشد. مانعی ندارد افراد این حزب، کارمند دولت یا وکیل مجلس یا رئیس جمهور بشوند، به شرط آن که بدون مشورت با مجلس ماسونی کاری انجام ندهند و از هدف خویش دور نشوند. ( البناء الماسونی، ۱۸۸۹ م )
هرگاه یک ماسون، زمام دار مملکتی بشود، بقیه ی افراد حزب را هم باید با خود شرکت بدهد و آن ها را هم به مقامات عالیه برساند. ( کنفرانس محافل ماسونی، ۱۸۸۴ م )
هدف ما این است که دولت هایی بر پایه ی انکار خدا تأسیس کنیم. هدف ما این است که جمهوری بدون مذهب و جهانی به پا سازیم. برای آن که بتوانیم، تشکیلات خانواده را به هم بزنیم، لازم است به اصول اخلاقی لگد بزنیم و یک نسل کاملاً بی دین، بی ناموس و بی اخلاق تربیت کنیم. ( از سخنرانی ماسونی بزرگ، آقای بیکزتو، ۱۹۲۱ م )
الحاد و شرک به خداوند، یکی از مفاخر این حزب است. آنان می گویند زنده باد، آن مردان دلیری که در صف های نخستین به اصلاح دنیای خویش پرداختند و منتظر آخرت نشدند. به زودی افراد متدین را اعدام خواهیم کرد و بر عقاید باطل پیروز خواهیم شد. ( محفل ماسونی بزرگ، ۱۹۲۲ م )
هدف، تنها این نیست که بر متدینان غالب شویم؛ بلکه هدف ما نابود ساختن آن هاست. ( مذکرات کنفرانس ماسونی جهانی، ۱۹۰۰ م )
تمام قوانین سیاسی و اجتماعی را کنفرانس های ماسونی وضع می کند. به زودی ماسونیسم، جای ادیان را می گیرد و معابد آن ها مبدل به محفل های ماسونی خواهد شد. ( مشرق ماسونی اعظم )
افراد حزب ماسونی اکثریت، دستگاه حاکمه ی فرانسه را تشکیل می دهند. ( کودو، وزیر اسبق فرانسوی در کنفرانس ۱۹۶۴ م )
بزرگان و سال خورده ها را کنار گذارید و نسل جوان را دریابید. سعی کنید جوانان و کودکان را به مجالس خود جلب کنید تا تعالیم حزب را در کودکی بیاموزند. ( از تعالیم ماسونی های آزاد )
انطباعات دوران کودکی، هرگز فراموش نمی شود و ما باید افکار خود را در آن دوران به افراد تزریق و آن ها را دور از دین تربیت کنیم. ( از تعالیم « فیلنی » ماسونی )
سینما و فراماسونری
به روشنی می توان اهداف پلید این فرقه را در بندهای یاد شده مشاهده کرد. فراماسون ها به شیوه های مختلف به دنبال ترویج نگرش و تخریب اندیشه های راستین ادیان هستند. سینما یکی از عرصه های مهم برای دست یابی به اهداف پلید این جریان است.
در پایگاه اینترنتی یکی از لژهای کانادا مطلبی با عنوان « ماسون ها در هالیوود » ارائه شده که برگرفته از سه مقاله در این باره است. در این نوشتار، اسامی بیش از یکصد نفر از فعالان عرصه های مختلف هنری در هالیوود، همراه با لژی که در آن عضویت دارند، بیان شده است. در میان این اسامی، افرادی همچون « بود ابوت » کمدین امریکایی، « جوزفین بیکر » خواننده و بازیگر امریکایی افریقایی، « هارولد لوید » بازیگر، تهیه کننده و کارگردان امریکایی، « ریچارد پریور » بازیگر، نویسنده و تهیه کننده ی امریکایی، « سیسیل بی دومیل » کارگردان و تهیه کننده ی امریکایی، « ویکتور فلمینگ » کارگردان امریکایی، « ویلیام فاکس » تهیه کننده، نویسنده و یکی از مؤسسان شرکت فاکس امریکا، « جک وارنر » تهیه کننده و یکی از چهار مؤسس شرکت « برادران وارنر » و « ویلیام وایلر » کارگردان، تهیه کننده و بازیگر امریکایی آلمانی و برنده ی سه جایزه ی اسکار بهترین کارگردانی دیده می شود.
هم چنین پایگاه اینترنتی یکی دیگر از لژهای فراماسونری تحقیقی درباره فیلم های سینمایی که به طور مستقیم به نمادها، مناسک و آدابِ سازمان پرداخته اند، ارائه کرده است. در این پژوهش از میان ۳۲۰ فیلم انتخاب شده به صورت غیر تصادفی، ۹۱ فیلم دربردارنده ی نمادها، مناسک و آداب فراماسونری بوده اند.
این دو مطلب اگر چه از جانب لژهای فراماسونری است، می تواند نشانی برای نفوذ این جریان در سینما باشد. آثاری که مرتبط با آنان است را می توان در چند گروه دسته بندی کرد.
گروه نخست فیلم هایی هستند که شخصیت های داستانی فراماسون، لژها و گروه های منتسب به فراماسونری را در قالب داستان خود نشان می دهند. این آثار معمولاً به تمجید فراماسونری را در قالب داستان خود نشان می دهند. این آثار معمولاً به تمجید فراماسونری و فراماسون ها می پردازند و آنان را خردمندانی با نفوذ در جهان معرفی می کنند. در برخی آثار این گروه، تمجید از فراماسون ها آنان را در حد اندیشمندان و دانشمندان بزرگ تاریخ بالا می برد. جالب توجه است که در آثار این گروه، ادعاهایی مبنی بر فراماسون بودن شخصیت های مشهور و مطرح اجتماعی، سیاسی و هنری نیز می شود. فیلم های « شرلوک هلمز » ، « آناتومی » ، « چان گم شده است »، « المرگنتری » ،«پایان دوران » ، دو قسمت « گنجینه ی ملی » و « اسپارتی » را می توان به عنوان نمونه برای این گروه نام برد.
گروه دوم از فیلم های مرتبط با فراماسونری، شامل آثاری می شود که به برخی مراسم و آیین های موجود در فراماسونری می پردازند. این گروه را می توان به دو زیرگروه تقسیم کرد: دسته ی نخست فیلم هایی که برخی مراسم فراماسون ها را در لژها به تصویر می کشند و این امر داستان جزئی از فیلم است. فیلم های « رمز داوینچی » ، « چشمان کاملاً بسته » و « رازها » نمونه هایی برای این گروه به شمار می روند.
اما دسته ی دوم فیلم هایی را شامل می شود که مراسم و آیین ها را در قالبی متفاوت نشان می دهند. به این توضیح که فراماسون ها و لژها در میان نیست و آیین و رفتاری مشابه با آن چه فراماسون ها در لژها انجام می دهند، از سوی افراد غیر ماسون رخ می دهد. به دیگر سخن، نمونه ی مشابه آیین ماسونی در فیلم دیده می شود. فیلم های « از میان اقیانوس آرام » و « ملک الموت » نمونه های این دسته اند.
گروه سوم از فیلم های این موضوع، فیلم هایی است که به نمادها و نشانه های فراماسونری می پردازند. ماسون ها به نمادها اهمیت زیادی می دهند و نماهای بسیاری در این جریان به کار می رود. نمادهایی که هر کدام معانی پیچیده و رمزگونه ای دارند. آثار فراوانی در قالب های مختلف، این نمادها را به تصویر می کشند و به جز معدودی از آثار، سخنی از مفاهیم این نمادها به میان نمی آید. علاوه بر فیلم هایی در گروه های پیشین گذشت که در آن ها نیز نمادها دیده می شوند؛ آثاری همچون « آلیس در سرزمین عجایب » ، « پرنده » ، « جنگ برادر » ،« ارواح میسیسیپی » ، « توهمات دکتر پارناسوس » ، « انجمن آقایان فوق العاده » ، « تک ستاره » و « مردی که می خواست سلطان باشد » را می توان نمونه های این گروه دانست.
در برخی از آثار این گروه، فراماسون بودن شخصیت داستانی از طریق انگشتر و حلقه ای دانسته می شود که در دست فرد است. این حلقه معمولاً به یکی از مهم ترین نمادهای فراماسونری منقوش است. فیلم هایی نظیر « بیگانگان » ،« گنگستر امریکایی » ، « دامینو » ، « مرد » و « شب از آن ماست » را می توان در این دسته پی گیری کرد.
گروه آخر از فیلم هایی که با موضوع فراماسونری ارتباط دارند، در داستان خود از گروهی به نام « ایلومیناتی » سخن می گویند. مضمون فیلم هایی که به نگرش موجود در « ایلومیناتی » می پردازند به دو گونه تقسیم می شوند: دسته ای از این آثار فقط به ترویج و تبیین نگرش این جریان می پردازند بدون آن که نامی از آن برده شود؛ ولی گروهی از آثار نیز علاوه بر پرداختن به نگرش آنان، در داستان، اشاره ای مستقیم به این گروه دارند که نمونه هایی از آن خواهد آمد.
فیلم « فرشتگان و شیاطین » زمانی را به تصویر می کشد که رهبر کاتولیک های جهان از دنیا رفته و این امر، مشکلاتی در ساختار واتیکان ایجاد کرده است. در همین زمان « ضد ماده » در یک پروژه ی تحقیقاتی ساخته می شود و ایلومیناتی ها یکی از نمونه های آن را سرقت می کنند. این گروه به این وسیله واتیکان را تهدید به انفجاری بزرگ می کنند و جنایت های مختلفی به عنوان علامتی برای حضورشان انجام می دهند. آنان معتقدند واتیکان بر پایه ی دروغ ها و محافظه کاری هایی بنا شده است که اکنون وقت برملا شدن آن ها است و قصد ایجاد تغییر اساسی در ساختار آن دارند.
فیلم « لاراکرافت: مهاجم مقبره » این گروه را به گونه ای دیگر معرفی می کند. در داستان فیلم، گفته می شود که ایلومیناتی ها از اسراری باستانی باخبرند که علم به این اسرار، باعث ایجاد قدرتی برای انسان می شود که می تواند زمان را به کنترل خود درآورد و در آن تصرف کند. ابزاری باستانی در مقبره ای مدفون است که به دست آورنده ی آن ها می تواند به چنین قدرتی برسد. در این فیلم ایلومیناتی ها رازدار اسرار مهم هستی به شمار می روند و این، نشانی از قدرت آنان است.
ایلومیناتی را می توان یکی از زیرشاخه های فراماسونری دانست. در ادامه توضیحاتی درباره این جریان می آید. « ایلومیناتی » واژه ای لاتین به معنای « آگاهان » ، « روشن فکران » ، « روشن بنیان » و « سرآمدان » است. ایلومیناتی ها در شکل کنونی خود از سال ۱۷۷۶ م شروع به فعالیت کردند. در این تاریخ، فردی مسیحی به نام « آدام وایسهاوپت » فرقه ی ایلومیناتی را در « باویر » آلمان بنیان نهاد. در آن دوران، پروژه ی ایلومیناتی ها تغییر کامل و بنیادین جهان از طریق نابودی قدرت نظام های سلطنتی را شامل می شد که در آن زمان، مانعی بر سر راه پیشرفت جامعه و اندیشه ها به شمار می آمدند. از دیدگاه ایلومیناتی ها، دموکراسی سیاسی وسیله ای بیش نیست و به هیچ وجه نمی تواند یک « هدف » انگاشته شود. از نظر آن ها، جماعت مردم به طور طبیعی جاهل و احمق و بالقوه تندخو و زودخشم است. بنابراین نخبگانی آگاه و روشن بین باید جهان را هدایت کنند. بدین سان، اعضای این گروه به مرور زمان از « توطئه گرانی خراب کار » به « سلطه گرانی بی رحم » تبدیل شده اند که هدف اصلی و اساسی شان حفظ قدرت و استیلای خود بر مردم است.
منبع: تبیان سمنان