داستان شخصیت محور
داستان شخصیت محور – Karakter odakli bir hikaye
داستان شخصیت محور چیزیست که معمولن آن را میشنویم. داستان شخصیت محور چیست؟
مجموعهای از اتفاقات و اقدامات شخصیتهاست که داستان را به جلو هدایت میکند. آیا نوع دیگری هم وجود دارد؟ نقطهی مقابل این نوع را میتوانیم “داستان محور” بنامیم. مجموعهای از اکشنها که سرنوشت کاراکترها را مشخص میکنند. درواقع، بسیاری از داستانها ترکیبی از این ۲نوع است. شخصیتهای شما چه چیزی میخواهند؟ این سوال همان چیزیست که همواره داستان را شخصیت محور میکند. هنگامی که با شخصیت داستان “شناسایی” میکنیم، درواقع با این روند پروسهی درخواست او را کشف میکنیم. در این روش میتوانیم شخصیتهای که برخلاف ما راههای متفاوتی چه از نظر فیزیکی و چه از نظر احساسی میپیمایند را تشخیص دهیم. ممکن است شیر، موجود فضایی یا پریدریایی باشد، اما خواستههای آنها باید مشابه ما انسانها باشد.
شخصیتهای داستان نسبت به هدفشان حرکت میکنند. این اقدامات آنها را بر اساس شخصیتشان به دردسر میاندازد. بسیاری از کاراکترها نمیدانند که چطور به هدفشان برسند. به همین دلیل میتوانیم با آنها یکی شویم. آنها مایل هستند تا استعدادهای خود را بروز دهند و یادبگیرند تا مشکلات جدید را چگونه حل کنند. این نوع داستان بسیار قدرتمند است. داستان و کاراکترها بههم پیوسته است ولی باید کاراکترها “فعال” باشند. در یک معنای کلی، “آنها هستند که داستان را هدایت میکنند.”
به گفتهی هارولد اینس Harold Innis؛ “نویسنده، ارتباطات را تحت تاثیر قرار میدهد.”، هر رسانه نقاط قوت و ضعف خود را دارد. رمانها چیزی که مردم فکر میکنند را به تصویر میکشد. یک فیلم نمیتواند با گفتگوی درونی مردم ارتباط داشته باشد ولی یک رمان این توانایی را دارد. فیلم چیست؟ از نامش کاملن پیداست، حرکت!، نورها، دوربین و کنش است. به این دلیل فیلمها را تماشا میکنیم تا بدانیم دیگران چگونه رفتار میکنند و چهکار میکنند. فیلمها را تماشا میکنیم تا ببینیم شخصیتها زیر فشارهای شدید چه کاری انجام میدهند و چرا آن را انجام میدهند.
پس، داستان شخصیت محور داستانیست در مورد شخصیتهایی که بر اساس روندی از کنشها به خواستههای خود میرسند. پس مشکل کجاست؟ مشکل این است که چه چیزهایی حیاتی هستند، آنها کمکی به رسم ویژوالی داستانتان نخواهند کرد، به معنای واقعیِ کلمه، هزاران راه برای نشان دادن این کنشها وجود دارد. نویسنده باید مشخص کند که شخصیتها چه میخواهند و این وظیفهی کارگردان است تا بفهمد چگونه ساختار بصری داستان را ایجاد کند.