جایگاه نگاه طبقاتی در عکاسی مستند بخش اول

جایگاه نگاه طبقاتی در عکاسی مستند بخش اول

عکاسی مستند و عکاسی واقعگرای اجتماعی، هر دو دارای دغدغه های مشترکی هستند ، از جمله به تصویر کشیدن موضوعات اجتماعی. اما نگرشهای خاص و دربیشتر موارد با نگاه به طبقات پائین اجتماع، در واقع بیشتراز خصوصیات عکاسی مستند می باشد. عکاسی مستند دارای دید طبقاتی بوده است. اما در آثار دو عکاس امریکایی، لاری کلارک و نان گلدین، که هنرمندانی اجتماعی ، با خاستگاه متعلق به خرده فرهنگها هستند، نگاه به لایه های درونی جامعه باعث تاثیرگذاری بیشتر عکسها شده است.

مقدمه

آنچه که در کار عکاسان مستند مقدم است مضمون و موضوع است و ثبت بدون مداخله و اطلاع رسانی صادقانه و صحیح ، ویژگی اخیر ، مایه نزدیکی بسیار زیاد عکاسی مستند و عکاسی واقع گرای اجتماعی است. زیرا در عکاسی واقع گرا هم ،عکاس کاملا به واقعیت وفادار می ماند. آثار عکاسی مستند دارای نگاه طبقاتی است ، اصولا مضامین عکاسی مستند ، افراد طبقه پایین جامعه هستند اما در واقع گرایی اجتماعی ، اینگونه نیست. نگارنده در این تحقیق با توضیح عکاسی مستند ، عکاسی واقع گرا، طبقات اجتماعی و عکاسی توضیحی ، به بررسی زندگی نامه و آثار دو عکاس امریکایی ، با خاستگاه متعلق به خرده فرهنگ ها ، لاری کلارک متولد (۱۹۴۳) و نان گلدین متولد (۱۹۵۳) .

عکاسی مستند

” در طی نیمه دوم قرن نوزدهم، مطبوعات نقشی هدایت گرایانه در جنبشی اجتماعی ایفا کردند که واقعیت های تلخ فقر را در معرض توجه همگان قرار می داد. دوربین عکاسی به کمک عکاسی مستند به ابزار مهم اصلاحات اجتماعی تبدیل شد، که داستان زندگی آدمیان را در قالب یک مقاله مصور باز می گفت. نخستین مجموعه عکاسی مستند ، مطالعات جامعه شناسی مصور “جان تامسن” عنوان “زندگی خیابانی در لندن” بود. که در سال ۱۸۷۷ انتشار یافت.
خلق تصاویر مستند، انگیزه های مختلفی را در برداشت، یکی از این انگیزه ها احساس کنجکاوی و مسرت حاصل از کار و عملکرد دوربین عکاسی بود، به خصوص هنگامی که عکاس تبدیل به ناظر می شد. اما عکاسهای بسیاری بودند که شرایط اجتماعی آن دوره را به ثبت می رساندند. از جمله مشخص ترین این ها، عکسهای “جیکوب ریس” (۱۸۴۹ – ۱۹۱۴) و همکاران مختلف او در محلات فقیر نشین نیویورک بود.
در این زمان عکاسان آماتور مستقلی وجود داشتند که عضو هیچ گروهی نبودند اما از دوبین به نحوی آزاد ، و فارغ البال برای ثبت زندگی روزمره استفاده می کردند. در آن زمان این عکاسان توجه عمومی را بر نیانگیختند، اما آنها از جمله مشهورترین عکاسان محسوب می شوند. یکی از مشهورترین آنان “ژاک هانری لارتیژ” : (۱۹۸۶- ۱۸۹۶) است که تصاویر خود را از زمانی که کودکی بیش نبود خلق کرد. این تصاویر بینشی ظریف و حساس از زندگی خرده، بورژاوزی پاریس ارائه می دهد.
علاوه بر این عکاس مستند نگاری چون “لوئیس هاین” امریکایی (۱۹۴۰- ۱۸۷۴) وجود داشتند که در اصل جامعه شناس بود و در سال ۱۹۰۵ حرفه عکاسی را برگزید، تا تیره روزی مهاجران تنگدست اروپایی را پس از ورود به الی آیلند به ثبت برساند. وی در ادامه کار خود به ثبت موضوع استثمار کودکان در کارخانه ها پرداخت. عکاس کهنه کار فرانسوی ، “اوژن آتژه” (۱۹۲۷ -۱۸۵۷) گرفتن عکسهای مستند خود از پاریس و حومه آن را که از سالهای دهه ۱۸۹۰ آغاز کرده بود ادامه داد. آتژه خواننده پیگیر آثار رمان نویسان بزرگ “واقع گرا” ی سده نوزدهم فرانسه بود که شهر پاریس و ساکنان آن را عمدتاً موضوع اصلی آثار خود قرار دادند.
در آلمان ، “آگوست ساندر” (۱۹۶۴ – ۱۸۷۶) ، کوشش جاه طلبانه ای را دنبال کرد و کوشید انسان در آلمان سده بیستم را مستند سازی کند.
طرح او در نهایت از سوی نازی ها به تعلیق درآمد زیرا آنها دریافتند که تنوع انسانی مورد نظر او با آموزه ها و تعلیمات آنها درباره طبقه و نژاد در تقابل است. تصاویر باز مانده از ساندر، حقیقت ساده و بی تکلفی را در خود نهفته دارد.
با تحول و پیشرفت فنون عکاسی، عکاسی مستند نیز حالت منفعل خود را از دست داد و وجه آموزشی آگاهانه ای به خود پذیرفت.
دو رخدادی که موضوعات گزارشی بسیاری برای عکاسان پدید آوردند رکود اقتصادی در امریکا و جنگ داخلی اسپانیا در اروپا بود. مستند سازی رکود اقتصادی امریکا و پیامدهای آن در جامعه روستایی این کشور به همت بخش “تاریخ امنیت کشاورزی امریکا” ، تحت حمایت دولت ایالات متحده قرار گرفت. شاید مشهورترین تصویر حاصل از این اقدام، مادر مهاجر” نیپومر، کالیفرنیا ” اثر “دوروتا لانژ” (۱۹۶۵ – ۱۸۹۵) باشد. این عکس همچون بسیاری از عکس های گرفته شده برای FSA (اداره امنیت کشاورزی امریکا) پیش اندیشیده نبود. با این حال عکاس توانست، این عکس را عامل انتقال پیام جهانی خود قرار دهد. او را نخستین عکاس مستند ساز زمانه در امریکا می نامند.
جنبه کاملاً متفاوت دیگری ازگرایش رایج مستند را در عکسهای صریح و واقع بینانه هانری کاریته برسون (متولد ۱۹۰۸) می توان مشاهده کرد. “کاریته – برسون استاد مسلم آن چیزی است که خود عنوان ” لحظه سرنوشت ساز” بدان داده است. معنی این لحظه در نظر او تشخیص آنی و سازماندهی بصری هر حادثه در اعماق لحظه ی عمل و هیجان، برای روشن ساختن ژرفترین معنا و نه صرفاً مثبت و نوع آن است.”
کاریته – برسون ، مردی سفر پیشه بود، اما برخی از دیدنی ترین تصاویر سالهای دهه ۱۹۳۰ او مطالعاتی در باب زندگی طبقه کارگر و خرده بورژوازی فرانسوی اند.
جنگ جهانی دوم، بستر مساعدی برای عکاسان مستند بود تا هر جنبه ای از آن را به وسیله دوربین در صحنه های واقعی نبرد به ثبت رسانند.
“لی میلر ” (۱۹۷۷-۱۹۰۷) ، عکاس امریکایی در اوائل دهه ۹۰، عکسهایی دیدنی از بمباران لندن گرفت. او در ۱۹۴۴، پیش از اشغال “نورماندی ” توانست خود را بعنوان گزارشگر جنگ امریکایی به تثبیت رساند و ارتش امریکا را از فرانسه تا آلمان همراهی کند. تصاویر او باعث شد که عامه مردم بریتانیا و امریکا از واقعیت اساسی، آدم سوزی مطلع شوند.
در سوی دیگر اقیانوس اطلس، عکاس خبری ، “ویجی آرتورفلیگ ۱۹۶۸- ۱۸۹۹ ” مستند سازی مشابه دیگری درباره سویه تاریک یک کلان شهر مدرن به عمل آورد. کتاب او ، شهر برهنه، در سال ۱۹۴۵ انتشار یافت. او در اتومبیلش بی سیم داشت که به او امکان می داد تا به سرعت، خود را به صحنه وقوع یک تصادف یا جنایت برساند. تصاویر خشن و دلخراش او اغلب در شب گرفته و با نور تند فلاش نور پردازی شده اند. این آثار که دارای دید عینی و بی پرده از زندگی هستند، وسیله ای برای نقد بی رحمانه جامعه امریکایی اند.
از دیگر عکاسان مستند، می توان به رابرت فرانک (متولد ۱۹۲۴) متولد سوئیس اشاره کرد . کتاب او “امریکایی ها” در ابتدا ناشر امریکایی نیافت و در فرانسه (۱۹۸۵) چاپ شد . عکس های فرانک که به صورت مضمونی به نمایش درآمده بودند، مضامین یا مجموعه مضامین و موضوعاتی را بیان مید اشتند. پرچم امریکا، اتومبیل، موسیقی مردم پسند این مضامین بعدها بعنوان بخشی از بافت زندگی طبقه کارگر شناخته شدند وقایع پرآشوب سالهای ۱۹۶۰، به نظر می رسید که فرصت های جدیدی را برای عکاسان پدید می آورد که از جمله آن ها ظهور “فرهنگ جوانان” بود که در این دهه به تشخیص رسید.

عکاسی واقع گرای اجتماعی

” عکاسی واقع گرا ” به واقعیت موجود چهره آرمانی و غیر ملموس نمی بخشد و سعی بر تغییر و حذف اجزای آن ندارد؛ تنها تلاش می کند تا واقعیت موجود را به شیوه بکر، کامل و دست نخورده در عکس خود ثبت نماید. سبک رئالیسم یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی بر نمودهای واقعی و اجتماعی تصویر یا نمایش طبیعت (طبیعت بدون انسان و با انسان) و معمولا انسانی با اندازه طبیعی، بدون هیچ گونه نشانی از بارقه رنج یا حساسیت بارز که حقایقی از روابط گوناگون و پویایی انسان ها با یکدیگر و با محیطشان را بیان می کند.
“پل استرند” عکاس امریکایی (۱۸۹۰ – ۱۹۷۶) و “ادوارد وستون ” یکی از نام آورترین عکاسان قرن بیستم (۱۸۸۶-۱۹۵۸) دو چهره شاخص تاریخ عکاسی هستند که جانبدار واقع گرایی در عکس بودند . استرند عقیده داشت که عکاس باید برای آنچه پیشرو دارد، احترامی واقعی قایل شود. هنری ر. لوس، بنیانگذار مجله لایف اهمیت واقعگرایی را چنین توصیف می کند:
“دیدن زندگی یعنی دیدن دنیا، شاهد عینی رویدادهای عظیم بودن ، نظاره کردن چهره مستمندان و کردار گردنکشان، مشاهده چیزهای عجیب – ماشینها، ارتشها، انبوه جمعیت دیدن سایه ها در جنگل و بر رخساره ماه؛ دیدن آثار بشر – نقاشیهایش، برجهایش و کفشهایش ، دیدن چیزهایی که هزاران فرسخ با ما فاصله دارند، چیزهایی پنهان در پس دیوارها و داخل اتاقها، چیزهایی که بروزشان مخاطره انگیز است، زنانی که مردان به آنها عشق می ورزند و بسیاری کودکان ؛ دیدن و آموختن.”
مصداقهای عکاس های واقع گرا را می توان در عکسهای مستند و عکسهای خبری دید. عکاسهای خبری به نوعی سند شباهت دارند که می خواهند ثابت کنند. “این اتفاق افتاده است”. یا “این نما اینگونه بوده است”. دیگر خصوصیات عکس خبری، روایی بودن آن است که موضوع آن می تواند خبر یا گزارش باشد. مهمترین ویژگی عکاس خبری،
لحظه ی بودن آن است؛ عکسهای خبری معمولا از قبل پیش بینی نشده اند. “نخستین فتوژور نالیست” “میتو برادی ” عکاس امریکایی (۱۸۲۳- ۱۸۹۶) بود که از صحنه های جنگ داخلی امریکا عکس می گرفت..

ادامه دارد……

ممکن است شما دوست داشته باشید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.